تاریخچه بیرون راندن پرتغالی ها از قشم
در سال ۱۶۱۵م ۱۰۲۴هـ کمپانی هند شرقی انگلیس به اولین تلاش برای رخنه در بازار ایران دست زد. یکی از عاملان کمپانی به نام ریچارد استیل متوجه شده بود که ایران زمستانهای سردی دارد و حدس زد بازار خوبی برای ماهوت انگلیسی خواهد بود. کمپانی او جان کرادر را به اصفهان فرستاد و این دو در آنجا فرمانی از شاهعباس اول گرفتند که به رعایا دستور میداد:
تا آنجا که میتوانید... فرنگیهای انگلیسی را با گرمی پذیرا شوید و وسایل آسایش آنان را فراهم کنید، هر وقت که کشتی یا محصولات آنان به جاسک یا هر بندر دیگری در قلمرو سلطنت ما میرسد آنان و کالاهایشان را به هر محل یا محلهایی که تمایل دارند برسانید و مراقب باشید که در سواحل ما از آنها در برابر دیگر فرنگیها، هرکس که باشد، دفاع شود.
استیل و کرادر بعد از بررسی بنادر متعدد، جاسک را در ساحل مکران در شرف هرمز انتخاب کردند. در دسامبر ۱۶۱۶/ ذیحجه ۱۰۲۵ کمپانی ادوارد کاناک را با کشتی جیمز و محمولهای از پارچه فرستاد، جیمز بهرغم تلاش پرتغالیها برای توقیف آن به جاسک رسید. کاناک محموله پارچه را به شیراز برد و تجارتخانههایی در آن شهر و دراصفهان دایر کرد.
شاهعباس فرمان دیگری با تفصیل بیشتر صادر کرد که به کمپانی هند شرقی انگلیس حق معامله آزاد در سراسر کشور را میداد. قرار بر این شد که سفیری از انگلیس بهطور دائم در ایران اقامت اداشته باشد. آزادی اجرای مراسم مذهبی برای اتباع انگلیسی تضمین شد و قضاوت در امور قانونی آنها برعهده سفیر گذاشته شد. به علاوه شاه قول داد سالانه هزار تا ۳۳ هزار عدل ابریشم با نرخ معین برای کمپانی تامین کند و کمپانی بتواند این ابریشم را بدون پرداخت عوارض گمرکی از جاسک حمل کند.
کمپانی هند شرقی باید از این آزادمنشی شاه بسیار خشنود شده باشد. اما در این میان شرط کوچکی وجود داشت. شاهعباس اول در عوض این امتیازات انتظار داشت انگلیسیها در اخراج پرتغالیها از هرمز یاریاش کنند. شاهعباس اول همیشه قلاع پرتغالیها را در جزیره هرمز و سرزمین اصلی و این واقعیت را که حاکم هرمز تابع پرتغال بود، تجاوزی به حق حاکمیت خویش تلقی میکرد که البته کاملا طبیعی بود. اما بهواسطه فقدان نیروی بحریه، او هم نظیر اسلافش قادر به بیرون راندن پرتغالیها از جزیره هرمز نبود، اگرچه در ۱۶۰۲م/ ۱۰۱۰ هـ افراد پادگان بسیار کوچکتر پرتغالیها را از بحرین بیرون رانده بود. بهنظر میرسد ورود کشتیهای جنگی کمپانی هند شرقی انگلیس به صحنه، فرصتی را که شاهعباس در جستوجویش بود به وی داده است.
قلعه پرتغالی های لافت، نمونه ای از ساخت و سازها جهت کنترل عبور و مرور و مرزداری پرتغالی هاست
چند سالی بود که روابط بین شاهعباس و پرتغالیها روبه سردی نهاده بود. در ۱۶۰۸م/ ۱۰۱۷هـ شاهعباس یک پرتغالی از فرقه آگوستینین به نام آنتونیو دگوویا را همراه یک صاحبمنصب قزلباش به نام دنگیزبیگ روملو نزد فیلیپ پادشاه اسپانیا فرستاد. شاه که هرگز فرصتهای خوب را از دست نمیداد جدا از هدایای معمول برای فیلیپ، پنجاه عدل ابریشم نیز با آنها فرستاد که درآمد حاصل از فروش آن باید به خزانه سلطنتی برگشت داده میشد.
طبق معمول بخشی از اهداف ماموریت سیاسی بود، نظیر ترغیب شاه فیلیپ به جنگ با عثمانیان و بخشی نیز تجاری محسوب میشد. نظیر توسعه روابط تجاری میان ایران با اسپانیا و پرتغال. ماموریت به شکست کامل انجامید و هنگامیکه اعضای هیات در ۱/ ۶۱۳م۱۰۲۱۱هـ به ایران بازگشتند، شاهعباس بیدرنگ دستور اعدام دنگیزبیگ را داد.
نارضایتی شاهعباس از این صاحبمنصب علل متعددی داشت: مهمترینش این بود که او لاک و مهر شاه به پادشاه اسپانیا را شکسته بود. عملی که توهینآمیز محسوب میشد، به علاوه آنکه مضمون آن را با فرماندار مادس در میان نهاده بود و مبلغی پول نیز به یک بازرگان داده بود تا نامه شاه را به پاپ برساند، حال آنکه موظف بود شخصا نامه را برساند و دیگر اینکه برخی از افراد هیاتش بهمسیحیت گرویده و در اروپا مانده بودند.
تصور میشد که تنها علت ممکن برگشتن آنها از اسلام رفتار ناهنجار دنگیزبیگ با آنان بود. گوویا که هنگام اقامت در اسپانیا بهعنوان نماینده پاپ در ایران انتخاب شده بود، متهم شده بود که به جای فروش عدلهای ابریشم به نمایندگی از سوی شاه، آنها را به شاه فیلیپ بخشیده است. گوویا از ترس جان به شیراز گریخت و آنجا به دستور امامقلیخان حکمران فارس مدتی بازداشت شد.
قلعه پرتغالی ها قشم
امامقلیخان چون دستوری در این مورد دریافت نکرد، اجازه داد گوویا یه هرمز برود. دستور شاه به امامقلیخان مبنی بر بازداشت گوویا در شیراز دیر به او رسید. شاه از حکمران بهخاطر فرصت فراردادن به گوویا غضبناک شد و امامقلیخان برای جلبنظر شاه تصمیم گرفت به بخشی از اراضی ساحلی مقابل جزیره هرمز که در دست پرتغالیها بود، حمله کند. در اواخر سال م۱۶۱۴/ ۱۰۲۳هـ او بندر کوچک جرون (بندرعباس) را تصرف کرد، در جزیره قشم نیرو پیاده کرد و بدین سان جریان آب شیرین به پادگان پرتغالیها در هرمز را قطع کرد. در جزیره هرمز آب شیرین وجود نداشت و پرتغالیها را از جای پایی که در راسالخیمه در ساحل جنوبی خلیجفارس یافته بودند بیرون راند.